پرندهای پس از زادنم، پرید و من تبدیل شدم از انسان به پرواز و اکنون مردی خوشبختم…
موجها در بیقراریشان او را صدا میزنند و دلتنگی آب میشود در انحنای تنِ سنگها صدای پای…
در مزرعهیرویاهایم خوابی دیدم لبریز از تو به دور از غوغای مترسکان و جار کلاغها در ناگهانیک…
می خواهم به چشمهای تو برگردم به فصل کوچ پرستوهایی که هنوز برنگشتهاند می خواهم شبیه قایقی…
در رکابِ حوصله با روسری سبزی از جنس عاطفه بهار را به خانهی پاییز آوردی و من…
به هر قیمتی دوستت خواهم داشت این را گیسوان شب اندودم می گویند وقلب نوازشگرم گواهی می…
در رؤیاهایم به جستجوی تو میپردازم در هر صبح، در هر عصر، در هر شام دلانگیز پاییزی…
پاییز امسال جورِدیگری بود برگریزانش شبیه فصلهای دیگر نبود من هزار رنگ ،خاطره دیدم و صدای آرام…
به رودخانهای میمانی که در گذرگاه زمان پلی چوبی را عاشق خود کرد شبیهی به درختی که…
